همه هستی من

عشق در نظر من آن است که تو خنجری هستی که من در درون خویش می‌چرخانم...

همه هستی من

عشق در نظر من آن است که تو خنجری هستی که من در درون خویش می‌چرخانم...

همه هستی من

توبه کردم که قلم دست نگیرم اما
هاتفی گفت که این بیت شنیدن دارد :
وخدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر
شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد ؟...
#شهریار

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خانه ات آباد» ثبت شده است

خانه ات آباد

​​​

بی مرز تر از عشقم و بی خانه تر از باد

ای فاتح بی لشگر من خانه ات آباد

 

تا کی بنویسم که تو می آیی و هر بار

قولِ "سرِ خرمن بدهی" ، دست مریزاد

 

حافظ به تمسخر به دلم گفت فلانی

دیریست که دلدار پیامی نفرستاد

 

دور از تو فقط طعنه خورِ مردمِ شهرم

مجنونم و یک شاعرِ دیوانه ی دل شاد

 

دستم به جدایی برسد، رحم ندارم

بد شد "گذرِ پوست به دبّاغ نیفتاد"

 

با اینکه دلم گفته مدارا کنم اما

ای داد از این دوری و از عشق تو بی داد

 

تلخ است اگر دوریِ شیرین به خدا شکر

این قرعه ی عشق است که افتاده به فرهاد... 

 

#شهریار